وبلاگ بزرگ خانواده طبق ضوابط و قوانین اسلامی توسط محمد سجاد رشیدی تهیه و تولید شده و در صورت مشاهده ی هرگونه مشکل و یا مورد غیر اسلامی سریعاً به ما از طریق فرم تماس با ما ، به ما اطلاع دهید
با تشکر
حضرت آيت الله سيد حسن ابطحي فرمود: «يكي از دوستان من فرمود: من از يكي از اولياي خدا شنيده بودم كه هركس هر صبح و شام بر مصايب حضرت سيدالشهداء ـ عليه السّلام ـ گريه كند و اين عمل را تا يك سال ادامه دهد، به محضر مبارك حضرت بقية الله روحي فداه مشرف ميشود. من اين كار را براي آنكه به آن حضرت اقتدا كرده باشم ـ زيرا معروف است كه خود حضرت در زيارت ناحيه مقدسه فرمودهاند: «اي جدّ بزرگوار، براي تو هر صبح و شام گريه ميكنم. » ـ و به خاطر آنكه ثوابهاي زيادي براي گريه كردن بر حضرت ابي عبدالله الحسين وعده داده شده، و بالاخره به خاطر آنكه شايد موفّق به زيارت حضرت صاحبالزمان شوم، يك سال ادامه دادم.
در اين مدت، روح انعطاف پذير عجيبي پيدا كرده بودم. رقّت قلب كه از علائم انسانيت است در من ايجاد شده بود. بالاخره، يك روز طبق معمول هر روزهام، كتاب مقتل را باز كرده بودم و مشغول مطالعهي مصايب حضرت سيدالشهداء ـ عليه السّلام ـ بودم و خود را براي گريه كردن مهيّا ميكردم. ديدم قبل از من صداي گريه از اطرافم آهسته آهسته بلند ميشود. اوّل گمان كردم كه در آن نزديكي، جمعي دور يكديگر جمع شدهاند و بر چيزي گريه ميكنند، ولي با كمال تعجب اين چنين نبود. يعني كسي در آن نزديكي وجود نداشت كه صداي گريهاش تا اين حد به گوش من برسد. به هر حال، مشغول كار خود شدم و كم كم اشكي از گوشههاي چشمم سرازير شد. يادم هست كه آن روز، روضهي حضرت علي اصغر ـ عليه السّلام ـ را ميخواندم و بر مصائب آن طفل شيرخواره گريه ميكردم. صداي گريهاي كه در اطرافم بود با شدت گريهي من شدت ميگرفت. كم كم خودم را مثل آنكه در مجلس روضهي پر جمعيتي قرار گرفته باشم، حس ميكردم. حال نميدانم در و ديوار با من گريه ميكردند، يا ملائكهي آسمان در آن خانه جمع شده بودند و زمزمه داشتند، يا آنكه مؤمنين از جنّ با من هماهنگي ميكردند. هرچه بود، خوشحال بودم كه امروز تنها نيستم. مدتي اين وضع به طول انجاميد. كم كم صداهاي گريه و شيون تمام، و سپس مجلس، معطّر و منوّر به تجلّيات حضرت بقية الله ـ عليه السّلام ـ شد و فيوضات فوق العادهاي نصيبم شد كه از نقلش معذورم.
اينجانب هر چه اصرار كردم كه مختصري از خصوصيات آن تشرف را نقل كند، حاضر نشد. من هم كه همين مقدار از قصه را نقل كردم، براي اينكه به عاشقان حضرت بقية الله روحي فداه بگويم گريه بر سيدالشهداء، آن هم صبح و شام، فوايد بسيار دارد، و اگر كسي بخواهد به فيض عظماي ملاقات با آن حضرت موفّق شود، ميتواند به اين وسيله متوسّل شود. »[1]
بـيا اي دوست تـا بـا هـم بسـوزيم چـو شـمع مـحفل مـاتم بسـوزيم
مـن و تـو سـوگوار يك عـزيزيـم بيا تا هر دو در يك غـم بسـوزيـم
بيا چون شمع و چون پروانه باشيم بـه گـرد هـم براي هـم بسـوزيـم
بـيا بـا مـحرمان دمسـاز گـرديم چـرا از طـعن نـامحـرم بسـوزيـم
چو ميخواهي در آن عالم نسوزي همان بـهتر در ايـن عـالم بسـوزيم
پی نوشت
[1] . ملاقات با امام زمان، ج2، ص173 و كرامات الحسينيه، ج2، ص208.